حکایاتی از عارف کامل حجة الحق آیت الله حاج سید علی قاضی ( رضوان الله
علیه ) در بیان عارف سالک آیت الله شیخ علی سعادت پرور ( رحمت الله علیه )

آقا سید علی در ابتدای جوانی بنا بر امر پدر بزرگوارشان با امام قلی قراباغی و سپس با پدر بزرگوارشان حاج میرزا حسین قاضی مصاحبت اخلاقی داشته اند . پس از هجرت به نجف اشرف در درس مرحوم آیت الله شیخ حسن مامقانی حاضر شده , اما پس از مدتی دست و دامن از دنیا شسته و به کلی از اسباب عادی منقطع و با تمام ارکان , مشغول تصفیه ی باطن گردید .
یکی از شاگردان ایشان می گفت که استاد این بیت را زیاد می خواندند :
عن قریب است که از ما اثری باقی نیست جام بشکسته و می ریخته و ساقی نیست
نیز یکی از شاگردان ایشان گفته است : وقتی از تهران به قصد زیارت عتبات و ملاقات استاد به نجف رفتم , در ابتدای ورودم , استاد را ملاقات کردم . وی بالبداهه این رباعی را خواندند :
ای دل تو مگو که بعد هفتاد و دو سال قربانی دوست گشتن امری است محال
آن کلمه که اولش حلال است و حرام یک چله بگوی تا محال آید حـــــــــال
یکی از دوستانی که ایشان را ملاقات کرده بود می گفت : با آنکه چهار همسر و فرزندانی زیاد و نزدیک به 36 نان خور داشت , مثل کسی بود که کسی را ندارد !
کلیددار کاظمین می گفت : وقتی در ذهنم درباره مبدا , شک ایجاد شد . نمیتوانستم مشکل خویش را به کسی بگویم . مدتها گذشت ولی مشکلم حل نشد . بنابراین به نجف اشرف آمدم و به امیرمومنان علیه السلام متوسل شدم و گفتم : اگر چه همه ی شما یک نورید , ولی این مشکلم را به تو می گویم , اگر حل شد چه بهتر , وگرنه ایمانم از دست می رود . شب به مسجدی رفتم و نماز خواندم . پس از نماز , نزد آقای شریعتمداری رشتی – که در مجلس ختمی شرکت کرده بود – نشستم و جریان خود را به وی گفتم . ایشان مرا به آقا سید علی قاضی راهنمایی کرد . نزد آقای قاضی آمدم . عده ای نزد ایشان بودند که نمی توانستم سخنم را بگویم . چون نشستم مرحوم قاضی نگاهی به جمعیت کرد . همه برخاستند و رفتند . سپس من مشکل خود را به ایشان گفتم . فرمود : فردا صبح زود بیا و کسی را با خودنیاور . آن شب مهمان کلیددار نجف بودم . صبح زود , تنها نزد ایشان رفتم . مرحوم قاضی گفتن ذکر " الله " را به من دستور داد . گویا فرمود : این ذکر را بگو ( چیزی نیست ) رفع می شود . من مشغول به گفتن ذکر شدم . پس از آن , شک من رفع شد و اثری از آن نماند بطوریکه خودم را مذمت می کردم . پس از مدتی برای تشکربه خدمتشان رسیدم . تا مرا دید فرمود : الحمدلله رفع شد . سپس فرمود : گفتن آن ذکر را ادامه بده .
همچنین گویند : چون به حرم مشرف می شد , عبای خود را به سر می کشید . وی می فرمود : جمعیت و کثرات در قلب اثر می گذارند . لذا هر چه به آنها کمتر نظر افتد , بهتر است .
یکی دیگر از شاگردان ایشان نقل می فرمود : از استاد ( در اوایل شاگردی ام ) تقاضای درس فقهی نمودم . قبول فرمود . بنا شد کتاب صلاة را شروع کنند . روز اول که خدمتشان رسیدم کتاب وسائل الشیعه را باز کرد و اخباری که در اوقات نماز است خواند و شروع به گریه کردن نمود . ( گویا فرمود : تا چند روز حاضر شدم و استاد را بدین منوال دیدم ) پیش خود گفتم : این که درس نمی شود و دیگر نرفتم !
نیز گویند : شبی در مسجد کوفه می فرمود : دیشب ( از اول شب تا صبح ) تسبیح درودیوار مسجد نگذاشت بخوابم .
استاد [ علامه طباطبایی(ره)] می فرمود : وقتی نزد ایشان صحبت از کرامت می شد می فرمود : عالم همه کرامت است , کرامت ما در مقابل کرامت های الهی چه ارزشی دارد ؟!


نیز استاد از حاج میرزا علی اصغر آقای خویی نقل می کرد که ایشان می گفت : چون پسر مرحوم قاضی به سبب برق گرفتگی کشته شد , من رفتم تا به ایشان تسلیت گویم . برگشتم , در حالیکه او به من تسلیت گفته بود ! گویا اتفاقی نیفتاده است !
روزی استاد فرمود : روز گذشته , هنگام نماز صبح , آیت الله قاضی (ره) را دیدم . وقت رفتن به من فرمود : هرکس به جایی رسیده از یــــــَـــد یا ایدی رسیده ( تردید از استاد ماست ) . شاید منظور ایشان , آیه شریفه ی " و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار ( ص / 45 ) باشد .
استاد می فرمود : مرحوم قاضی , بیداری شبهای ماه مبارک رمضان را ثلث آخر شب می دانستند . لذا اول شب را پس از افطار و نماز می خوابیدند تا 3 ساعت از شب و پس از آن , دوستان خدمتشان جمع می شدند و ایشان سخنانی می فرمود که بیشتر روایات و یا جلد 13 بحارالانوار خدمتشان خوانده می شد و استاد هر جا مناسب می دید سخنانی می فرمود . درباره ی قضا و قدر بسیار سخن می فرمود . گاهی هم ابتدا سخن می گفت و این گونه شب های ماه مبارک رمضان می گذشت تا شب نوزدهم ماه مبارک . استاد از آن شب تا آخر ماه , نه در مسجد و نه در خانه دیده نمی شد .
همچنین می فرمود [ مرحوم علامه ] : ایشان در زیارت سیدالشهدا و اصحاب و انصارش , آن گوشه ای که محل پای حضرت علیه السلام و سر علی اکبر است – از طرف پشت سر حضرت – آنجا که زائران برای زیارت قبور شهدا وارد می شوند را اهمیت می داد و می فرمود : آنجا محل غمار رحمت است ( لبریز از رحمت حضرت حق سبحانه ) .
همچنین استاد می فرمود : به ایشان عرض کردم : سالک به هر مرحله که برسد نمی تواند خالی از طمع باشد . کلامی را فرمود که بسیاری از مشکلات را در سلوک حل می کند و با آن می توان راه چند ساله را سیر کرد . فرمود : خدا بشر را طماع خلق نموده , البته طماع به خود .
نیز می فرمود : استاد , برای سالکی که حالاتش مقام شده و فنای کلی یافته و در نتیجه هجر و وصل و نور و ظلمت برای وی معنی ندارد – زیرا آنجا جز نور متصل نیست و حدوث و قدم معنی ندارد – مثالی زده و می فرمود : عمر بشر مرکب از خواب و بیداری است . خواب ها غفلت ها و امور عدمیه ای است که بر بیداری ها عارض شده . بناربراین در واقع چون خوابها و غفلتها ساقط شود , بیداری ها یک واحد دیده می شوند .
نیز استاد می فرمود : استاد , در مقام این که تهی دستی به نفع بشر است می فرمود : انسان وقتی به خزینه می رود و لنگ خود را هم باز می کند و کنار می گذارد , برای او بهترین وقت است که از هرچه دارد , جدا می شود , شما نمی فهمید , ولی من آن را می فهمم !
یکی از شاگردان ایشان نقل می کرد که : استاد می فرمود : ما در تبریز درویشی داشتیم . سالها بود در معابر , ذکرش این بود : " وی جویم وی جویم وی جویم " پس از مدتی دیدیم ذکرش عوض شده و می گوید : " خود جویم خود جویم خود جویم " معلوم شد وی را جسته , می گردد خود را بیابد . و در سن 50 سالگی کم کم در ی به رویش باز شد .
مرحوم علامه طباطبایی می فرمود : مرحوم استاد می فرمود : خداوند با کلام خود می خواهد به بندگان طریق مکالمه را بیاموزد . دعاها نیز این چنین است که معصومین علیهم السلام می خواهند راه مکالمه با خداوند را به ما بیاموزند .
نیز استاد می فرمود : آقای قاضی می فرمود : از آقا سید احمد کربلایی پرسیدم : آیا عالم ذر که حضرت حق می فرماید : " و اشهدهم علی انفسهم " در دنیا مشهود واقع است ؟ فرمود : اسلام می خواهد این معنی همیشه مشهود انسان باشد و به این کمال برسد .
بروح آیت الله قاضی و همه تلامذه ی ایشان و بزرگان طریقه ی عرفان شیعی
الفاتحه مع الصلوات
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2